مسافرت ما و تنها موندن شما
عزیز دل مامان و بابا و آریامهر با هم رفتیم مسافرت دبی و شما خونه مامانی تنها موندی یک هفته شد اگه میبردیمت خیلی اذیت میشدی اصلا نمیدونستم چی بهت بدم اونجا بخوری هنوز کوچیک هستی و ممکن بود مریض بشی و در هر صورت همیشه خونه مامانی و خاله و دایی و بیشتر از خونه خودمون دوست داری و هر بار که میریم به زور میاریمت خونه به خاطر همین در مورد بودن اونجا خیالم راحت بود هر روز از دبی زنگ میزدم و میدیدم صدای بازی و خندت میاد و خوشحال میشدم اریامهر هر روز دلتنگی شو نسبت بهت ابراز میکرد و کلی برات دنبال سوغاتی میگشت و در موردت حرف میزد عزیزم جات خیلی خالی بود ......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی