داداشی ها
خوب اول بگم که دوچرخه آریامهر که تقریبا 2 سالگی واسش خریده بودیم واسش کوچیک شده بود و تصمیم گرفتیم یه دوچرخه جدید واسش بخریم و بعد از کلی گشتن و زیر رو کردن مغازه ها بلاخره پسرمون با تائید بابا یه دوچرخه خوشگل خرید وقتی که رفتیم پارک که آریامهر با دوچرخه جدیدش یه دوری بزنه دیدیم ای دل غافل جنابعالی مهلت نمیدید و همش میخواهید دوچرخه داداشی رو به زور ازش بگیرید این شد که برگشتیم یه سه چرخه خوشگل هم برای شما خریدیم دوباره برگشتیم پارک آخه فراموش کرده بودیم که باید از همه چیز 2 تا بخریم
یعنی زورگویی هستی که خدا میدونه و بس ....
این ماه یه مهمونی خوب خونه خاله مریم و هانا جون دعوت شدیم رفتیم و دوستامون از نزدیک دیدیم و دلتنگیمون در اومد شما 2 تا هم حسابی کیف کردید و خوش گذروندید دست خاله هم درد نکنه که کلی زحمت کشیده بود ولی متاسفانه من عکس قشنگی از این مهمونی خوب ندارم فقط این یه دونه قابل گذاشتن بود
اینم یه عکس با عینک جدیدت که بعد از این عکس شکسته شد هنوز عینک نزده 2 تا شکوندی خدا به دادمون برسه
این عکس رو هم وقتی یواشکی رفته بودی بغل گاز غذا بخوری انداختم
قربون شما 2 تا داداشی برم من