اولین استخر رفتن منو داداشمو و بابام
بابا آریامهر میخواستن برن استخر بابا گفت آرتا رو حاظر کن ببرم من خیلی دو دل بودم ولی بابا گفت نگران نباش اتفاقی نمیوفته خلاصه رفتن یه اشتخری که مخصوص کودکان هم داره خلاصه مایو بهت پوشوندمو رفتی سه تایی آی حسودیم شد به بابا که 2 تا پسر داره که باهاشون میتونه بره استخر و کلی کیف کنه خلاصه که رفتین بقیه ماجرا تو عکسا مشخصه خوب اولش که عینک شنا رو بر عکس زدی بعدم بدون ترس رفتی تو اب و ..... کلی با اریامهر کیف کردید ولی بابای بیچاره خیلی خسته شده بود اینم از ماجرای اولین استخر شما دوستت دارم تا بی نهایت ...
نویسنده :
سهیلا
12:09